اراضی دایر : اراضی دایر زمین هایی است که آن را احیا و آباد کرده اند و در حال حاضر دایر و مستمرا مورد بهره برداری است.

زمینی که در آن ساختمان، تأسیسات و دیوارکشی متناسب با ملک و یا املاکی که باغ و مشجر و یا زراعی باشد بنا شده‌است. این زمین‌ها دائماً مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند.

اراضی بایر: این زمین فاقد هر گونه ساختمان و تأسیسات است. زمین هایی که سابقه احیا دارد ولی به علت اعراض یا عدم بهره برداری بدون عذر موجه مدت 5 سال متوالی متروک مانده یا بماند.

اراضی موات: زمین هایی است که سابقه احیا و بهره برداری ندارد و به صورت طبیعی باقیمانده است بنابراین زمین برای اینکه مباح و موات باشد، باید دارای دو شرط باشد :

اراضی مباحه : عبارتند از اراضی موات و اراضی متروکه نه متروکه ی شهرداری که مالکان از آنها اعراض کرده‌اند.”انواع اراضی

اراضی متروکه: اراضی که دارای مالکیت خصوصی باشند و در حال حاضر کشت و زرع و آبادی در آنها نباشد و مالک سابق از مالکیت آن قهراً یا اختیاری دست برداشته مانند زمین هایی که در زلزله به کلی از بین می روند.”انواع اراضی در کشور

اراضی مشاعی : به اراضی بیابانی و اراضی حریم روستاها و اراضی دیم کار که در مالکیت شخص خاصی نمی باشد می گویند در مقابل اراضی مفروزی استعمال می‌شود.

اراضی مفروزی: در اصطلاحات ثبتی اراضی مملوک ده را گویند که دارای مالکیت خصوصی باشد و در مقابل اراضی مشاعی ده به کار می رود.

اراضی منابع طبیعی: اراضی تحت پوشش جنگل های طبیعی و دست کاشت و مراتع و بیشه های طبیعی، نهالستان های دولتی و زمین هایی که به نحوی از انحا در رژیم سابق ملی اعلام شده است.

اراضی مرتعی: زمینی است اعم از کوه و دامنه یا زمین مسطح که در فصل چرا دارای پوششی از نباتات علوفه ای خودرو بوده و با توجه به سابقه چرا عرفا مرتع شناخته شود، اراضی که آیش زارعت اند و لو آنکه دارای پوشش نباتات علوفه ای خودرو باشند مشمول تعریف مرتع نیستند.

اراضی آیش: زمین دایری است که به صورت متناوب طبق عرف محل برای دوره معینی بدون کشت بماند.

شرط اول : مالک خاص نداشته باشد پس اگر زمینی که ملک اشخاص است، به سبب اهمال مالکان آباد نباشد، در اصطلاح زمین موات و مباحه نامیده نمی شود. چنین زمینی را بایر می نامند و احیا آن از موجبات تملک نیست.
شرط دوم: آبادی و کشت و زرع در آن نباشد آبادی زمین، به تناسب انتفاعی که از آن برده می شود، متفاوت است ولی در عرف زمینی را که در آن درختکاری و زراعت و ساختمان باشد آباد می گویند.زمین آباد معمولا دارای مالک خاص است، مگر اینکه در اثر اعراض مالک یا جهات دیگر مجهول المالک باشد.


اقسام اراضی موات:

اراضی موات دارای اقسام زیر می باشند:

1. زمین هایی که از اصل موات بوده و می دانیم که در هیچ تاریخی ملک کسی نبوده است و یا ندانیم که سابقه ملکیت داشته است.

2. اراضی که در تاریخ های گذشته سکنه داشته ولی از بین رفته و به کلی منقرض گردیده اند مانند زمین های شوش و بابل و امثال آنها.

3. از روی آثار می دانیم مالکی دارد ولی معلوم نیست که چه کسی است و ملک هم به صورت خرابه باشد که این قسمت از اراضی مشمول دو عنوان می شود.

4. زمین به صورتی است که مالک دارد ولی از آن اعراض کرده است که این قسمت بر دو نوع است:

موردی که ملک موات بوده و احیا شده و پس از احیا مالک اعراض نموده است.

موردی که مشمول هیچ یک از اقسام مذکوره نبوده و تابع ملک مالک باشد ولی مالک آن قسمت را مهجور گذاشته باشد.مثل آنکه زمینی که جز قریه بوده و از قنات یا نهری به خصوص آبیاری می شده و چون آب قنات و یا نهر از بین رفته است، به تبع آن زمین هایی که از آن آبیاری می شده از بین رفته و خراب شده، ولی مالک از آن اعراض نکرده است.در خصوص اعراض از املاک وقتی که مالک آن را رها کرده و سال ها به آن سر نزده باشد و کسی را هم برای اداره آن معین نکرده و تصمیم به بازگشت هم نداشته باشد و حقی برای خود نسبت به آنها نشناسد در واقع از مالکیت آن صرف نظر کرده است.چنین اموالی همان احکام مربوط به مباحات را دارد.از این اقسام قسمت آخر ملک مالک قریه است.البته در خصوص اعراض از مال ماده 178 قانون مدنی مقرر داشته: مالی که در دریا غرق شده و مالک از آن اعراض کرده است مال کسی است که از بیرون بیاورد. از همین ماده می توان فهمید که قانون گذار اعراض را ملاک رها کردن و سلب مالکیت از خود دانسته است.

کلیه زمین هایی است که بنام دولت دارای سند بوده یا در جریان ثبت بنام دولت است و همچنین کلیه اراضی ملی شده و مواتی که طبق قوانین مصوب و آرا کمیسیون های مربوطه متعلق به وزارت مسکن و شهرسازی است اعم از اینکه بنام دولت ثبت شده یا نشده باشد.

جنگل و بیشه طبیعی: جنگل یا بیشه طبیعی به مجتمعی اطلاق می‌شود متشکل را عرصه و هوایی و مرکب از موجودات زنده از منشأ نباتی (‌درخت – درختچه – بوته – نهال – علف – خزه) و حیوانی، صرف‌نظر از درجه تکامل آن که دست بشر در ایجاد و پرورش آن دخیل نبوده باشد.

اراضی جنگلی : به جنگل تکامل نیافته‌ای اطلاق می‌شود که به یکی از اشکال زیر باشد:

  1. تعداد کنده درخت یا نهال با بوته جنگلی در هر هکتار آن جداگانه یا مجموعاً ازیکصد عدد تجاوز نماید.
    2. درختان جنگلی به‌صورت پراکنده موجود باشد به نحوی که حجم آن در هر هکتار درشمال ایران (‌از حوزه آستارا تا حوزه گلیداغی) کمتر از‌پنجاه متر مکعب و در سایرنقاط ایران کمتر از بیست متر مکعب باشد.

‌اگر در اراضی (‌بند 2) درخت شمشاد وجود داشته باشد و حجم درختان آن بیش از سی مترمکعب در هکتار باشد جنگل شمشاد محسوب می‌گردد.

اراضی مستحدثه: زمینی است که در نتیجه خشک افتادن آب دریاها – دریاچه‌ها و تغییر بستر رودخانه‌ها یا خشک‌شدن تالاب ایجاد شده باشد.

اراضی ساحلی: زمین‌هایی است که در مجاورت حریم دریا و دریاچه و یا اراضی مستحدثه قرارداد و باتوجه‌به تعریف انواع اراضی مذکور در این قانون بر حسب مورد در حکم یکی از آنها محسوب خواهد شد.

اراضی دولتی یا اراضی ملی : بر اساس قانون تمامی زمین‌هایی که در تصرف دولت قرار دارند را اراضی ملتی یا اراضی دولتی می‌نامند. این زمین‌ها بر اساس قوانین و رأی کمیسیون‌های مربوطه در تصرف سازمان مسکن شهرسازی هستند.

اراضی خراج : به‌تمامی زمین‌های آبادی که از راه جنگ و بعد از جداکردن خمس به دست مسلمانان افتاده‌اند، زمین‌های خراج می‌گویند. زمین‌های خراج به تمام مردم مسلمان تعلق دارند. این زمین‌ها غیرقابل‌انتقال هستند و باید صرف نیازمندهای شوند.

اراضی شهری : همان‌طور که گفتیم تمام زمین‌هایی که در شهرها وجود دارند را راضی شهری می‌گویند و شامل قانون اصلاحات اراضی نمی‌شوند. البته اگر در زمین‌های شهری کشاورزی صورت بگیرد، از نظر رابطه بین مالک و کشاورز از مقررات اصلاحات ارضی تابعیت می‌کند.

اراضی بیابانی : در روستاها معمولاً افراد مقداری از زمین‌های اطراف را به کمک هم و با استفاده منابع آبی مانند رودخانه آباد می‌کنند. گاهی بخشی از اراضی را نمی‌توان آباد کرد، بنابراین هرسال بخشی از زمین‌ها را که آب به آن‌ها می‌رسد را مورد کشت قرار می‌دهند. این زمین‌ها با زمین‌های موات تفاوت دارند و به آن اراضی بیابانی می‌گویند.